عشقش به امام حسین(ع) را با پهلوانی پیوند زده است؛ باستانیکاری که از نوجوانی این ورزش را شروع کرده است و نزدیک به بیستسال است دهه اول محرم روضه اباعبدا(ع) را در خانه برگزار میکند. حسن طالبی جاغرق پهلوان باستانیکار محله حجاب سال81 از هوانیروز بازنشسته شده و حالا علاوهبر ورزش باستانی در باغ جاغرقش اوقاتش را پشت سر میگذارد.
حسن طالبی جاغرق که متولد 1331 است میگوید: «در خیابان آیت الله بهجت کوچهای بود به نام کوچه بیمارستان آمریکاییها که آنجا به دنیا آمدم. بعد از آن تا کلاس سوم را کوچه باغ عنبر بودم. از سوم دبستان به طبرسی آمدیم و تا بیستسالگی ساکن کوچه پلسنگی بودیم. از بیستسالگی به استخدام نیروی هوایی در آمدم و خرداد81 بازنشسته شدم.»
پدرش با پدر مرحوم شاهغلام قناد آشنا بود. شاهغلام کسی است که او را با ورزش باستانی آشنا میکند. پدرش برای اینکه سه ماه تابستان کاری یاد بگیرد او را به مرحوم قناد میسپارد. شاهغلام، پسر مرحوم قناد، 15سال از حسن آقا بزرگتر بود و بدن ورزیده و تنومندی داشته است.
حسن آقا تعریف میکند: «مرحوم شاهغلام به باشگاه بهرامی میرفت که بالاتر از بازار سنگتراشهای مشهد بود. زیر زمین را که پایین میرفتیم فضا به دو قسمت تقسیم میشد بخشی برای ورزشهای باستانی بود و سمت دیگر هم مخصوص کشتی کج بود. البته من پیش از این هم به ورزش باستانی علاقه داشتم دلیل آن صدای عباس شیرخدا از مرشدهای قدیمی است که آنزمان هر روز صبح ساعت 6:30 در رادیو ایران برنامه داشت. صدا و ضرب زیبایی که میزد من را به این ورزش کهن و باستانی جذب کرد. سالهای 43 تا 46 با مرحوم شاهغلام قناد به باشگاه بهرامی رفتم و با اصول اولیه این ورزش آشنا شدم.»
ژیمناستیک، والیبال، بوکس، پینگپنگ و کشتی آزاد سایر ورزشهایی است که در دوره دبیرستان کار میکند تا اینکه به استخدام نیروی هوایی درمیآید و چند سالی همانجا کشتی کار میکند. میگوید:
« 29سال داشتم و وزنم کم بود و با سرعت فنون را اجرا میکردم و روی تشک به حریفان مسلط بودم. سال68 در جاسک بین 15ورزشکار پدافند نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران سوم شدم.»
در طول سالهای خدمتش همزمان با کشتی دوباره ورزش باستانی را هم آغاز میکند. سال70 به مشهد میآید و بعد از تعطیلی باشگاه نیروی هوایی به باشگاه آستان قدس میرود و ورزش باستانی را ادامه میدهد.
حسن طالبی به این ورزش عشق میورزد چرا که ورزش باستانی قهرمانپرور نیست، بلکه پهلوانپرور است. میگوید: «ورزشکاران این رشته تلاش میکنند از پیشکسوتان نکات اخلاقی و پهلوانی را بیاموزند. آنها در این رشته صفاتی همچون مردانگی، مروت و گذشت را تمرین میکنند و به این صفات اخلاقی آراسته میشوند. کسانی که این ورزش را کار میکنند بهمرور با دیگران صمیمیتر میشوند.
در گود زورخانه همه لباس یکسان دارند و معیار احترامگذاشتن در این ورزش براساس پیشکسوت بودن، سن و سال و سیدبودن است. از مرشد تا نوجوان همه با وضو وارد گود میشوند و دور تا دور آن میایستند. با زنگ مرشد مشخص میشود که هر کس چه ردهای دارد و باید با صلوات یا جملات دیگر به او احترام گذاشت.
کسانی که این ورزش را کار میکنند بهمرور با دیگران صمیمیتر میشوند
تنها ورزشی است که چهار نسل کنار هم ورزش میکنند؛ از پنج ساله تا نودساله. مرشدها ورزش را با نام خدا و صلوات بر پیامبر(ص) و ائمه(ع) آغاز میکنند و اشعار شاهنامه یا حافظ و مولانا را در گوشه و ردیفهای موسیقی ایرانی میخوانند.»
حسن آقا که از پیشکسوتهای خود آموخته است چطور با کوچکتر و بزرگتر از خودش برخورد کند و به آنها احترام بگذارد میگوید: «ورزش باستانی به بازوی درشت و سینه ستبر نیست. پیشکسوتان به ما میآموختند وقتی بیرون هستید طوری سر به زیر راه بروید که دیگران فکر کنند با یک دست شما را میاندازند، یعنی ادعایی نداشته باشید. ولی وقتی داخل سالن هستید با توجه به سن و سال و مدت زمانی که ورزش میکنید از کسوت خودتان دفاع کنید همانطور که مرشد از شما داخل گود دفاع میکند.»
بیش از بیستسال است که ساکن منطقه10 است و معتقد است که گود زورخانه فاتح خیبر آنچنان که باید به علاقهمندان ورزش باستانی معرفی نشده است. او دوست دارد این ورزش پهلوانپرور پیش از این در جامعه فراگیر شود و پسران از کودکی این ورزش را انجام دهند تا مشکلات و آسیبهای اجتماعی کمتر شود. یکبار هم به رئیس هیئت این ورزش در استان خراسان پیشنهاد داده تا پیشکسوتان ورزش باستانی را در مناطق مختلف مشهد شناسایی و به مدارس معرفی کنند تا هر روز صبح تعدادی از حرکات این رشته را به دانشآموزان آموزش دهند.
حسن آقا میگوید: «هدفم این است تا نوجوانان و جوانان جذب این ورزش شوند، اخلاق، مرام و معرفت این ورزش وارد جامعه شود و افراد با هم صمیمیتر شوند اماهنوز این پیشنهاد تأیید نشده است. البته نیاز به پیگیریهای بیشتر دارد و باید با آموزش و پرورش هم هماهنگ شود.»
عباس شیر خدا مرشد کهنکسوت را برای اولینبار 15سال پیش در تهران میبیند و از آنزمان با او رفت و آمد دارد و درس زندگی میآموزد. حسن آقا میگوید: «مرشد خوشآوازه ایران را بهطور اتفاقی در باشگاه شهدای کن در خیابان صادقیه تهران دیدم. آقای شیرخدا آن شب میانداری با میل را به من سپرد که برایم بسیار ارزشمند بود.»
او در ادامه میگوید: «بعد از اینکه ورزش تمام شد تا خودم را به او برسانم پیشقدم شد و کنار گود آمد و گفت که از میلگیری و گودگردانی شما لذت بردم. ماه مبارک رمضان بود و پهلوانهای زیادی آمده بودند متأسفانه عکس و فیلم آن شب به دستم نرسید. از آنزمان با عباس آقا رفت و آمد دارم و جویای احوالشان میشوم. یکی از دخترهایم تهران زندگی میکند. هر بار تهران میروم، میگوید بیا دنبالم برویم گود ورزش کنیم.»